ستوده  مرند

ستوده مرند

در فتنه ها ، چونان شتر دوساله باش ، نه پشتی دارد که سواری دهد ، و نه پستانی تا او را بدوشند .حضرت علی (ع)
ستوده  مرند

ستوده مرند

در فتنه ها ، چونان شتر دوساله باش ، نه پشتی دارد که سواری دهد ، و نه پستانی تا او را بدوشند .حضرت علی (ع)

ولایت فقیه ۱

ولایت فقیه و مدرک آن 
س :
مساءله ولایت فقیه که اساس حکومت جمهورى اسلامى ایران است ودراصل 5 قانون اساسى ذکر شده ، حقیقت و دلیل آن را بیان فرمایید؟
ج :
در قرآن مجید، سوره نساء، آیه 59 چنین مى فرماید:
(یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا
اَطیعُوااللّهَ وَ اَطیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِى الاَْمْرِ مِنْکُمْ
فَاِنْ تَنازَعْتُمْ فِى شَى ءٍ فَرُدُّوهُ اِلَى اللّهِ وَ الرَّسُولِ
اِنْ کُنْتُمْ تُؤ مِنُونَ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الا خِرِ
ذلِکَ خَیْرٌ وَ اَحْسَنُ تَاءویلا).
((اى کسانى که ایمان آورده اید اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید فرستاده خدا و صاحبان امر را و هرگاه در چیزى نزاع کردید آن را به خدا و رسول خدا ارجاع دهید، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارید این براى شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است )).
تکرار جمله ((اطیعوا)) دلالت دارد بر اینکه دو نوع اطاعت واجب است ، اطاعت خداوند در قوانین و احکام عبادى ، مانند نماز، روزه ، حج و احکام سیاسى و اجتماعى مانند جهاد و حدود، قصاص و قضا که کلیات آن را در قرآن مجید بیان فرموده و تفصیلش را به رسول اکرم و ائمه معصومین (علیهم السّلام ) واگذار فرموده است ، همانطورى که فرموده :
((و نازل نمودیم قرآن را بر تو تا براى مردمان آشکار سازى آنچه به سوى آنان فرو فرستاده شده است )).(161)
و همچنین فرموده : ((پس از اهل ذکر (دانایان ) بپرسید اگر نمى دانید)).(162)
قبول ولایت از شرایط ایمان است  نوع دوم از اطاعت واجب ، اطاعت از رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) در امامت و رهبرى امت و مرجعیت مسلمین در مسائل مختلف دینى و اجتماعى و اجراى احکام سیاسى اسلام است ، این ولایت و حکومت که حق خداوند است چون مالک و خالق همه است به پیغمبرش واگذار فرموده است ، پیغمبر معصوم است و هرگز از روى هوا و هوس حکم نمى کند. قبول ولایت و حکومت پیغمبر( صلّى اللّه علیه و آله ) را شرط تحقق ایمان مى داند و مى فرماید:
((پس نه چنین است به پروردگارت سوگند! که ایمان نیاورند تا تو را در درگیریهاى میان خود داور قرار دهند سپس در خودشان زحمتى از آنچه تو حکم کردى نیابند و تسلیم باشند براى داورى تو تسلیم بودنى (نیکو) )).(163)
حکومت و داورى حق ویژه پیغمبر( صلّى اللّه علیه و آله ) است و مؤ منین وقتى ، راستى به او گرویده اند که علاوه بر مراجعه داوریها به او هنگام حکم کردنش نیز چون و چرا نکرده حتى در دلشان نیز تسلیم باشند؛ چون از پیش خود به نفع یکى و ضرر دیگرى داورى نفرموده بلکه به دستور الهى و مطابق قوانین خداوند داورى کرده است .
به هر حال ، آن حضرت ، رسول بود تا وحیهاى الهى را به مسلمین برساند و احکام اسلام را برایشان بیان فرماید و به علاوه امام مسلمین بوده و آنها را رهبرى مى فرمود و امور اجتماعیشان را سرپرستى مى کرد تا رحلت فرمود.
جاهل به امام زمان و مردن جاهلیت  پس از رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) هر دو نوع اطاعت تا روز قیامت واجب است ؛ یعنى همان طورى که اطاعت از تمام قوانین و احکام اسلام در هر دوره و زمانى واجب است ، همچنین اطاعت از امام واجب الاطاعه هر زمانى تا قیامت واجب است و در حدیث متواتر بین شیعه و سنى از رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) چنین رسیده : ((کسى که بمیرد و امام زمان خودش را نشناسد (آن امام که واجب الاطاعه بوده ) مرده است بمانند مردن جاهلیت )).(164)
یعنى در اسلام (و مسلمان ) نمرده است ؛ زیرا کسى که رهبر الهى را نشناسد و تابعش نشود،خواهى نخواهى پیرو کسى مى شود که نفسش مایل است و امامش ‍ او را به جایى مى کشاند که خودش هست ، امام جاهل به حق و حقیقت ، خودخواه و خودپرست ، ماءمومش را نیز مثل خودش مى کند و در هر فتنه و فسادى او را در مى آورد و در قیامت نیز هر گروهى با امامشان محشور خواهند بود.(165)
در هر دوره اى براى مسلمین واجب است امام زمان خود را شناخته و تابعش شوند تا آن رهبر الهى آنان را به حق و حقیقت دانا ساخته و جامعه را بر پایه عدل استوار سازد و از هر انحرافى و فسادى باز دارد و آنان را از تجاوز ستمگران نگهدارد.
اگر اطراف رهبر الهى گرد نیامدند قهرا هرگروهى براى خود رهبرى اختیار مى کند و این اختلاف و تفرقه و تشتت آرا، اجتماع را در وادى جهالت فرو مى برد و به ایجاد هر فتنه و فسادى وا مى دارد تا به جنگ و خونریزى یکدیگر و نا امنى مى کشاند و در نتیجه طاغوتى با کسب قدرت بر همه آنان مسلط شده و آنچه نباید بکند، مى کند.
در خطبه فدکیه صدیقه زهرا( علیهاالسّلام ) مى فرماید:
((و امامتنا نظاما للملة ...)).
((خداوند، امامت ما اهل بیت را قرار داد تا ملت اسلام نظم پیدا کنند، یک پارچه و منسجم گردند و در نتیجه از هر آفتى در امان باشند و شیاطین و ستمگران نتوانند بر آنان چیره گردند)).(166)
امام در هر زمان باید یکى باشد از اینجاست که امام در هر دوره اى باید یکى باشد هر چند دو نفر از جهت فضل و استحقاق رهبرى کاملا مساوى باشند، مع الوصف یکى باید امام و دیگرى ماءموم باشد همان طورى که حضرت ابى عبداللّه الحسین ( علیه السّلام ) ماءموم و تابع برادرش حضرت حسن مجتبى ( علیه السّلام ) بود.
درکتاب عیون اخبارالرضا( علیه السّلام ) باب 34،ص 101از حضرت رضا( علیه السّلام ) روایت نموده است که فرمود: دلیل اینکه در یک زمان دو امام واجب الاطاعة ممکن نیست این است که دو نفر در تمام تصمیمها و اراده و افعال نمى شود که همیشه موافق باشند، پس در صورت اختلاف نظر، مسلمین اطاعت هر یک را بنمایند، در مخالفت دیگرى معصیت کرده اند و لازمه اختلاف نظر آن دو امام ، اختلاف خلق و دو دستگى و فساد است . و نیز مخالفت هر یک از آن دو امام نسبت به دیگرى معصیت است و لازمه اش افتادن هر دو از مقام امامت مى باشد.
امام کیست و چه کسى باید او را معین کند؟ اینجا باید پرسید امام زمان در هر دوره که واجب الاطاعة مى باشد کیست و تعیینش با چه مقامى است ؟
در قرآن مجید امامت را در عنوان کلى اولى الامر ذکر فرموده است و چون آن را با رسول همراه ذکر فرموده دانسته مى شود که ولى امر باید مانند رسول باشد در تمام فضایل و کمالات جز مقام رسالت ، تا اطاعت از او همانند اطاعت از رسول واجب باشد.
امامت مسلمین ، مقامى است الهى که باید خداوند توسط رسولش او را معین بفرماید؛ زیرا اگر تعیین امام با مسلمین باشد،
اولا:
اتفاق همه آراى مسلمانها بر یک نفر محال یا نزدیک به محال عادى است و در نتیجه هر گروهى به دلخواه خود تابع امامى مى شود و فسادش آشکار است .
ثانیا:
بر فرض امکان ، اتفاق بر یک نفر از کجا اطمینان حاصل مى شود که آن شخص ، لایق امامت مسلمین است ؛ یعنى بتواند جامعه را به صلاح و سداد و عدل حرکت دهد و از خطرات و دشمنها نگهدارد، چه بسا جامعه را به وادى جهالت و هلاکت برساند مانند کورى که راهنماى کوران یا بیمارى که طبیب بیماران چون خودش شود.
ثالثا:
منتخب مردم شرعا واجب الاطاعة نیست ؛ زیرا تنها خداوند حق حاکمیت بر بشر را دارد؛ چون آفریدگار آنهاست و خودش این حق را به رسول خود و اولى الامر داده است و اطاعتشان را بدون هیچ قید و شرطى و به طور کلى واجب فرموده است پس باید اولى الامر مانند رسول ، از هر گناه و خطایى معصوم باشد؛ زیرا کسى که معصوم نیست اگر اطاعتش به طور کلى و بدون هیچ قید و شرطى واجب باشد در موارد خطا و گناهش هم باید از او اطاعت کنند وخداوند منزه است که چنین دستورى بدهد.
پس باید ولى امر و امام در هر زمانى ، اعلم و افضل و اکمل از تمام مردم باشد و به علاوه داراى مقام عصمت نیز باشد. و چون تشخیص چنین شخصیتى از عهده مردم بیرون است و مدعى چنین مقامى فراوان مى باشد، اگر از طرف خداوند توسط رسولش تعیین نشود فسادش آشکار است ؛ زیرا هر گروهى براى خود رهبرى بر مى گزیند و در مقام خواسته هاى نفسانى خود برگروه مخالف و رقیبش در صدد جنگ و ستیز بر مى آید و موازین و قوانین الهى که براى اصلاح جامعه مسلمین وضع شده بکلى متروک مى شود و در نتیجه ظلم و فساد همه جامعه را فرا مى گیرد.
معرفى اولى الامر توسط پیغمبر (ص ) طبق مدارک قطعى ، رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) از طرف پروردگار عالم ، اولى الامر را معرفى فرموده و مسلمانان را از حیرت رهانید واز روایات متواتره تنها به نقل یک روایت براى نمونه اکتفا مى شود.
در کتاب غایة المرام بحرانى باب 142 صفحه 706 آمده است که :
((جابربن عبداللّه انصارى )) از رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) پرسید ((اولى الامر)) که خداوند اطاعتشان را واجب فرموده چه کسانى هستند؟
رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) فرمود: ((اینها جانشینهاى من و امامان مسلمین هستند، پس از من نخستین آنها على بن ابیطالب ، سپس حسن پس حسین پس على بن الحسین ، پس محمد بن على که معروف به باقر است . و اى جابر! تو زمان او را درک مى کنى و سلام مرا به او برسان . پس از او جعفربن محمد، موسى بن جعفر، على بن موسى ، محمد بن على ، على بن محمد، حسن بن على و پس از او هم نام وهم کنیه من ، حجت خداوند در زمین ابن الحسن بن على (علیهم السّلام )، این است کسى که خداوند بر دست او فتح مى فرماید مشارق و مغارب زمین را و این است کسى که غایب مى شود و ثابت نمى ماند بر اعتقاد به امامتش مگر کسى که خداوند دلش را به ایمان آزمایش فرموده باشد)).
اطاعت از ولى امر در زمان غیبت امام (ع ) س :
آیا اطاعت از ولى امر و رهبر در زمان غیبت امام زمان ( علیه السّلام ) باقى است ؟ و اگر باقى است چه کسى است ؟
ج :
اطاعت از ولى امر و رهبر مسلمین تا قیامت واجب است همانطورى که همه احکام عبادى و سیاسى اسلام تا قیامت واجب العمل است جایى که هیچ حکمى از احکام اسلام در زمان غیبت امام زمان ( علیه السّلام ) نسخ شدنى نیست وجوب اطاعت از امام مسلمین که اهم تکالیف اسلام و سبب بقاى دین و نگهدارى جامعه مسلمین از خطر کفار و طاغوتها است نیز نسخ شدنى نیست .
همانطورى که بر رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) واجب بود امام مسلمین پس از خودش ‍ را تعیین کند تا مسلمین دچار ضلالت و هلاکت نشوند و تعیین هم فرمود، خواه مسلمین بپذیرند یا نپذیرند، همچنین بر امام دوازدهم واجب بود نایب خود را در امامت و رهبرى و مرجعیت مسلمین در زمان غیبت خود، تعیین کند و تعیین هم فرموده :
((واما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها الى رواة حدیثنا))(167) و مراد از حوادث ، مشکلات جامعه مسلمین و امور سیاسى و اجتماعى و جلوگیرى از تسلط طاغوتها بر مسلمین است وگرنه احکام نماز، روزه ، حج و زکات هزار سال بیشتر است که مورد بحث و تحقیق واقع شده او چیز تازه اى به عنوان حادثه نیست .
نجات عمومى مستضعفین برنامه امام زمان (ع ) است  محقق طوسى مى فرماید: ((وجوده لطف و تصرفه لطف آخر و عدمه منا)) یعنى سبب غیبت امام زمان ( علیه السّلام ) و تصرف نفرمودنش در امور مسلمین به خاطر این است که مسلمانها در اطاعت آن حضرت حاضر نیستند، تصرف عمومى و نجات مستضعفین جهان از شر مستکبرین و طاغوتها و بسط عدل در سرتاسر جهان که وظیفه ویژه آن حضرت است ، موقوف برآمادگى بشر است و تا این زمان شرایط چنین تصرفى فراهم نشده است .
اما تعیین نایب خود به عنوان مرجع و رهبرى مسلمین خصوصا شیعیان ، در زمان غیبت ، موقوف بر اطاعت مسلمین نیست بلکه وظیفه اش تعیین نایب است خواه مردم بپذیرند یا نپذیرند تا حجت الهى برهمگان تمام گردد.
از سال 260 هجرى قمرى که اول امامت حضرت مهدى - عجل اللّه تعالى فرجه - بوده تا سال 334، چهار نفر به نامهاى ((عثمان بن سعید، محمدبن عثمان ، حسین بن روح و على بن محمد سمرى )) را تعیین فرمود که در مدت 74 سال غیبت صغرا بوده سپس نیابت را به علمایى که جامع شرایط مرجعیت باشند سپرد و فرمود آنان حجت اند از طرف من بر شما و من حجت خدا هستم برایشان .
و نیز فرمود: هرکس آنها را رد نماید و مخالفتشان کند ما را رد کرده و کسى که بر ما رد نماید، بر خدا رد نموده که در حد شرک به خداست .
در روایت دیگر فرموده :((مجارى الامور والا حکام على ایدى العلماء باللّه ، الامناء على حلاله و حرامه )).(168)
((جریان کارها به دست علماى الهى است که امینها بر حلال و حرام خدایند)).
اینک به شرایط مرجعیت و امامت و رهبرى که از روایات استفاده شده است ، اشاره مى شود.
فقاهت در احکام و یقین در عقاید نخستین شرط مرجع ، فقاهت است . درصدر اسلام ، فقیه به کسى گفته مى شد که معارف و عقاید اسلامى را دانسته و به آن معتقد باشد. و نیز به احکام و دستورات اسلام آگاه و به آن عمل نماید.
از آنجایى که مرجع و ولى مسلمین باید افقه و افضل از همه مردمان باشد تا تقدیم مفضول بر فاضل لازم نیاید، مرجع و رهبر باید در معارف اسلامى خصوصا مراتب توحید، به حد یقین رسیده از شک و وهم و ظن رسته باشد و همچنین نسبت به مساءله معاد کاملا باورش شده باشد، نشانه اش ترس شدید از مسؤ ولیتهاى الهى است .
در شناسایى احکام نیز به مقام اجتهاد و قوه استنباط رسیده باشد.
عدالت و مخالفت هواى نفس  دومین شرط اساسى براى رهبرى و مرجعیت ، ((عدالت )) است ؛ یعنى باید از همه گناهان کبیره بپرهیزد و از تکرار صغیره نیز خوددارى نماید. به علاوه در بعضى روایات تصریح شده که ولى مسلمین باید بخصوص از بعضى از نابایستیها پاک باشد، لذا اینجا به طور فشرده یادآورى مى شود:
1- مخالفا لهواه : مرجع و رهبر مسلمین باید هواپرست نباشد، ثروتمندى را نخواهد، طالب جاه و شهرت و ریاست و پیشى گرفتن بر دیگران نباشد، بستگانش را بر دیگران مقدم ندارد.
شیخ انصارى - علیه الرحمة - در باب حجیت خبر واحد از کتاب رسائل از حضرت امام حسن عسکرى ( علیه السّلام ) نقل نموده که فرمود:
فقهایى که بستگان و اتباع خود را هر چند اهل تقوا باشند بر دیگران هر چند اهل تقوا نباشند ترجیح دهند و خلاصه هواپرستى کنند، زیانشان بر جامعه مسلمین از لشکر یزید بر حضرت سیدالشهدا( علیه السّلام ) بیشتر است .
مرجع و رهبر مسلمین باید همیشه طالب رضاى خداوند باشد و آنچه حق است پیروى کند نه آنچه نفسش مى خواهد. و خلاصه باید نفس خود را تزکیه و تهذیب کرده باشد تا بتواند جامعه را مهذب نماید و اگر تزکیه نشده باشد، جامعه را ممکن است به هلاکت بکشاند.
شرایط رهبر از زبان امام على (ع ) 2- مرجع و ولى مسلمین باید از اخلاق رذیله منزه باشد و به صفات کمال انسانى و اسلامى آراسته باشد، در این مورد به چند فقره از کلمات حضرت امیرالمؤ منین ( علیه السّلام ) اشاره مى شود که مضمونش این است که رهبر نباید بخیل ، جاهل ، خشن ، ترسو و غیره باشد:
((وَقَدْ عَلِمْتُمْ اَنَّهُ لایَنْبَغِى اَنْ یَکُونَ الْوالِىَ عَلَى الْفُرُوِج وَالدِّماءِ وَالْمَغانِمِ وَالاَْحْکامِ وَاِمامَةِ الْمُسْلِمِینَ الْبَخِیلُ فَتَکُوْنَ فِى اَمْوالِهِمْ نَهْمَتُهُ)).(169)
((شما مردم مى دانید شایسته نیست کسى که بر نوامیس و خونها و درآمدها و قوانین و پیشوایى مسلمین ، ولایت و حکومت مى کند، بخیل باشد تا براى جمع مال ایشان حرص بزند)).
((وَلا الْجاهِلُ فَیُضِلَّهُمْ بِجَهْلِهِ وَلا الْجافِى فَیَقْطَعَهُمْ بِجَفائِهِ))(170).
((وباید ناآگاه به قوانین الهى نباشد تا مبادا مردمان را از روى نادانى به گمراهى بکشاند و باید جفاکار و خشن نباشد که در نتیجه از مردم قطع رابطه و مراوده نماید. (و خلاصه ، دلسوز و مهربان باشد به طورى که خود را فداى اسلام و مسلمین کند) )).
((وَلا الْخائِفُ لِلدُّوَلِ فَیَتَّخِذَ قَوْمَا دُونَ قَوْمٍ)).(171)
((و باید از دولتها نترسد تابا یکى دوستى و با دیگرى دشمنى نماید)).
برخى ازشارحین در شرح این جمله گفته اند: یعنى رهبر بایدستمکارنباشد تادر اموال و ثروت مسلمین حیف و میل نماید و گروهى را بر گروه دیگر مقدم دارد.
((وَلا الْمُرْتَشِى فِى الْحُکْمِ فَیَذْهَبَ بِالْحُقُوقِ وَیَقِفَ بِها دُونَ الْمَقاطِعِ وَلاَ المُعَطِّلُ لِلسُّنَةِ فُیَهْلِکَ الاُْمَّةَ)).(172)
((و باید در کار قضاوت ، رشوه خوار نباشد تا حقوق افراد را پایمال کند و نگذارد حق به حق دار برسد و نباید معطل گذارنده و تعطیل کننده سنت و قوانین و احکام الهى باشد تا امت را هلاک کنند)).
و در جاى دیگر مى فرماید:
((لَوْلا حُضُورُ الْحاضِرِ، وَقِیامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ الْناصِرِ وَما اَخَذَاللّهُ عَلَى الْعُلَماءِ اَنْ لا یُقارُّوا عَلى کِظَّةِ ظالِمٍ وَلا سَغَبِ مَظْلُوْمٍ لاََ لْقَیتُ حَبْلَها عَلى غارِبِها)).(173)
((اگر نه این بود که جمعیت بسیارى حضور یافته و به یاریم برخاستند و بدین جهت ، حجت بر من تمام گردید و اگر نبود که خداوند از دانایان پیمان مسؤ ولیت گرفته که در برابر شکم خوارگى ستمگران و گرسنگى ستمدیدگان آرام نگیرند، من از خلافت صرف نظر مى کردم )).
از این فقرات ، آشکار مى شود که از وظایف عمده مرجعیت و رهبرى مسلمین ، جلوگیرى از ستم ستمگران و دادرسى ستمدیدگان و محرومان و مستضعفین است .
علما نیز باید تابع رهبر باشند از آنچه گفته شد دانسته گردید که مراد از ولایت فقیه آن است که در زمان غیبت امام دوازدهم حضرت مهدى - عجل اللّه تعالى فرجه - فقیه عادل که داراى شرایط گفته شده باشد، ولى امر و امام مسلمین و سرپرست آنان است و بر جمیع مسلمانان اطاعتش واجب است حتى علما و مجتهدین .
اگر مجتهدى باشد که خود را از رهبر اعلم مى داند، در اعمال عبادتى براى خودش عمل مى کند، ولى واجب است در احکام سیاسى اسلام و امورى که به رهبرى مربوط مى شود، تابع مطیع امام امت باشد.
اطاعت از رهبر مسلمین بزرگترین تکلیف الهى است ؛ زیرا بقاى اسلام و نظام اجتماعى مسلمانان و جلوگیرى از تسلط طاغوتها و کفار بر مسلمین از آثار آن است همانطورى که حضرت رضا( علیه السّلام ) مى فرماید:
((خداوند اطاعت از ولى امر را در هر زمانى واجب فرموده ، به چند جهت که برخى از آنها عبارتند از:
1 چون براى جلوگیرى از فساد و تجاوز به حقوق یکدیگر، خداوند حدود و قوانین مقرر فرموده و از آنجا که غالبا انسان براى رسیدن به منافع مادى حاضر نیست به قانون عمل کند و از لذتهاى نفسانى صرف نظر نماید، پس ‍ باید خداوند قیم و سرپرستى بر جامعه قرار داده تا آنها را به عمل به قانون وا دارد و متخلفین را با اجراى قصاص و حدود و سایر احکام مجازات نماید.
2 از آن جمله بقاى هر قوم و انسجام ایشان و حفظ از تسلط ستمگر بر آنان متوقف بر اطاعت از امام مسلمین است ؛ زیرا ایشان را بسیج مى کند و با دشمن متجاوز نبرد مى نماید و نمى گذارد طاغوت بر مسلمانان چیره شود.
3 و از آنجمله حفظ و بقاى مکتب اسلام است ؛ زیرا امام مبسوط الید یعنى پیشوایى که مردم مسلمان از او اطاعت مى کنند نمى گذارد اهل بدعت و ملحدین ، مکتب را منحرف نمایند و قرآن و سنت را بر هوسهاى خود تطبیق نمایند و مسلمانان را گمراه سازند)).(174)
نابایستیها در اثر انحراف از ولایت  به راستى اگر مسلمانان پس از رسول خدا( صلّى اللّه علیه و آله ) از ولى امر به حق هر زمانى اطاعت مى کردند هیچ گاه ستم و تجاوز در بین مسلمانان این قدر رواج نداشت و هر وقت واقع مى شد از طرف ولى امر، مجازات مى شد و حق مظلوم از ظالم گرفته مى شد و مظلوم یا محروم ، به حق خود مى رسید. و هیچ گاه طاغوت و ستمگر بر مسلمین چیره نمى شد و نیز هزاران خطوط انحرافى از طرف ملحدین و اهل بدعت در اسلام واقع نمى گردید و این همه اختلافات و جنگهاى مذهبى پدیدار نمى شد.
استقلال و آزادى در پرتو ولایت فقیه پس از چهارده قرن که ملت مسلمان ایران گرفتار سلطنت طاغوتها و اختلافات و جنگها و خطهاى انحرافى مکتب بود، در این مقطع زمانى که حاضر شد از ولى فقیه زمان مرجع تقلید شیعیان جهان و رهبر کبیر انقلاب و بنیانگذار جمهورى اسلامى ، آیت اللّه العظمى حضرت امام سید روح اللّه الموسوى الخمینى - دامت برکاته - اطاعت نماید، به برکت رهبریهاى خردمندانه و استقامت و پایمردیهاى حضرتش و اطاعت ملت مسلمان از ایشان ، دست قدرتهاى متجاوز خصوصا آمریکا را قطع فرموده و رژیم منحوس ‍ سلطنتى 2500 ساله را ساقط فرموده و امروز بحمداللّه کشور ما مستقل و آزاد است و هیچ قدرت طاغوتى بر ملت ما تسلط ندارد. 

 

و اینک مقتدایی دیگر زمام امور را بردست گرفته و انشاءالله به صاحب اصلی انقلاب یه اقا امام زمان ( عج ) خواهد سپرد
باش تا صبح دولتت بدمد اما اصلاح قانونهاى ضد اسلامى که از رژیم گذشته و دوران طاغوتى باقیمانده است و افراد ناصالحى که در ادارات دولتى هستند و ستمهایى که بر مظلومین شده و محرومینى که حقوقشان ضایع گردیده ، البته نیاز به مرور زمان و آرامش کشور دارد و همه مى دانند که از اول پیروزى انقلاب ، آمریکا در کشور ما چه توطئه ها نمود واکنون درست یک سال است که ارتش بعث عراق به کشور ما حمله کرده و فسادهاى آن ، اگر یارى خداوند و مقاومت نیروهاى مسلح و مؤ من نبود، در همان هفته اول جنگ ، انقلاب را شکست داده بود.
خلاصه ، اصل ستم که سلطنت طاغوت بود، ساقط شد و اصلاحات دیگر به تدریج درست خواهد شد. همه مى دانند گروههاى ضد انقلاب اسلامى که (با بیش از هفتاد هزار شهید و یکصد هزار معلول به ثمر رسید)، مى خواستند اسلام التقاطى و آمریکایى را روى کار بیاورند و روحانیت را تضعیف مى کردند براى اینکه ولایت فقیه و اطاعت از ولى امر را از ملت بگیرند تا راه برگشت آمریکا را آسان سازند و اگر هوشیارى امام امت و اطاعت ملت مسلمان متعهد نبود، دشمن به نتیجه مى رسید. از خداوند طول عمر و عافیت و موفقیت امام امت و انسجام ملت را خواهانم .
کیفیت ظهور امام زمان (عج ) س :
کیفیت ظهور حضرت مهدى امام دوازدهم - عجل اللّه تعالى فرجه - چگونه است ، آیا حکمى از احکام اسلام تغییر مى کند یا همین تکالیف و احکام که از صدر اسلام بوده ، در زمان آن حضرت هم هست ؟ در روایات رسیده که آن حضرت ، زمین را پر از عدل مى فرماید، آیا اجراى عدل جهانى با حفظ اختیار بشر است یا بر سبیل اعجاز و سلب اختیار؟ و آیا عدل جهانى یکمرتبه حاصل مى شود یا به مرور زمان رخ مى دهد؟ دیگر اینکه عدل جهانى نسبت به حکومتها و سران کشورهاست یا نسبت به هر فردى از افراد انسانهاست ؟
ج :
از ضروریات و بدیهیات دین مقدس اسلام این است که این دین ، جاویدانى است ؛ یعنى حضرت محمدبن عبداللّه ( صلّى اللّه علیه و آله ) آخرین پیغمبران است و پس از او پیغمبرى نخواهد آمد. قرآن مجید، آخرین کتاب وحى الهى است و احکام اسلام همان است که توسط پیغمبر( صلّى اللّه علیه و آله ) و امامان معصوم (علیهم السّلام ) بیان شده است و هیچ موضوعى نیست که براى مردمان تا قیام قیامت پیش آید مگر اینکه حکمش یا به عنوان خاص یا عام بیان شده است ، به ترجمه این آیه شریفه دقت کنید:
((هرکس جز اسلام دینى بپذیرد هرگز از او پذیرفته نخواهد شد)).(175)
((و محمد( صلّى اللّه علیه و آله ) ختم کننده (یا ختم شده ) پیغمبران است ؛ یعنى آخرین پیغمبر محمد( صلّى اللّه علیه و آله ) است )).(176)
و ((امروز دین شما را کامل نمودم و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را براى شما به عنوان دین پسندیدم )).(177)
که این آیه شریفه نزدیکیهاى رحلت پیغمبر( صلّى اللّه علیه و آله ) و بنا به روایاتى در غدیر خم نازل گردیده است .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد