ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
آمدم ای مأمن ارواح پاک
جان بگیرم در تو ای گلگونه خاک
کوچه هایت آشنای درد بود
خانه ات جولانگه نامرد بود
سانه هایت زخمی شلاقهاست
نخلهایت ، سوگوار بس عزاست
شهر من ، ای بستر دریای خون !
در تو جاری ، معنی قرآن کنون
ای صدافتهای عریان را ، ندیم
در بسیط رویش ایمان ، مقیم
تل خاک تو ، نشان از خانه هاست
بازوانت ، زخمی بیگانه هاست
ای قساوتهای دشمن را نشان
در هجوم وحشی قابیلیان
قامت سبز تو را خون رنگ رد
چهره ات را، دست دشمن چنگ زد
ماند خالی ، از تپش گهواره ها
بی سوار و غرقه در خون باره ها
از هجوم زخم چنگیز تتار
در کبودای تن تو ، یادگار
دیده ات ، بر چهر دشمن بسته است
آه ، می دانم که شمت خسته است
خانه و کاشانه ، گر تاراج شد
شاهد معراج انسان تاخدا
عرصه پیمان انسان با خدا
خون مردانت اگر بر خاک ریخت
نور ایمان بود و از افلاک ریخت
کودکانت ، گرچه در خون خفته اند
قصه بیداری ما گفته اند
قامت ستوار تو ، باز استوار
می نماید سبز در این گیرودار
شهر من ، ای شط پر خون آمدم
هان ! مپرس این جاده را چون آمدم !
زخمها در سینه دارم ، ریش ریش
نعش یاران برده ام بر دوش خویش
دیده ام ، تن های بی سر را به خاک
سینه ها دیدم فراوان ، چاک چاک
آسمان ، در چشم یاران تنگ شد
مسجد و محراب از خون ، رنگ شد
سنگ و خاک جاده با خون شسته ایم
زیر آوار ، آشنایان جسته ایم
این همه بیداد ، آخر بگذرد
زخم تیر و تیغ و خنجر ، بگذرد
باز ، هر گلدسته ای پرچم شود
شهر من ! ای شهر پر آوای درد
ای نشان پایداری در نبرد !
زیر هر گامی شقایق کاشتیم
تا که این پرچم فرا افراشتیم
قلب تاریخ زمینی شهر من !
غرقه در خون این چنینی شهر من !
حسین اسرافیلی