خدایا کوچکی بودم که بزرگم کردی
ذلیلی بودم که عزتم بخشیدی
جاهلی بودم که اگاهم کردی
گرسنه ای بودم که سیرم ساختی
برهنه ای بودم که مرا پوشاندی
گمراهی بودم که هدایتم نمودی
فقیر بودم بی نیازم کردی
بیمار بودم شفایم بخشیدی
گناه کردم پوشاندی
به عزتت قسم می دهم که مرا در این روز جمعه عید مسلمانان مرا بیامرزی
و از گناهانم بگذری
و بر پدرم رحم کنی و او را با اوصیا محشور کنی
ای آئینه رسالت تجلی کن ای ذوالفقار ولایت برون آی
ای یوسف زهرا بیا بیا آری بیا که ........
دیده از دیدار مهرویان گرفتن مشکل است
هر که مارا این نصیحت می کند بی حاصل است
گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست
همچنانش در میان جان شیرین مزل است
مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد.
زن عشق را کشف کرد و ازدواج اختراع شد!
مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد. زن پول را کشف کرد و « خرید کردن » اختراع شد! ا
از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد. ولی زن همچنان مشغول خرید بود