ستوده  مرند

ستوده مرند

در فتنه ها ، چونان شتر دوساله باش ، نه پشتی دارد که سواری دهد ، و نه پستانی تا او را بدوشند .حضرت علی (ع)
ستوده  مرند

ستوده مرند

در فتنه ها ، چونان شتر دوساله باش ، نه پشتی دارد که سواری دهد ، و نه پستانی تا او را بدوشند .حضرت علی (ع)

توصیه به افراد شکم دار

هفته نامه سلامت:
این مطلب، شما را با 15 تمرین ورزشی آشنا می‌کند که انجام روزانه آنها می‌تواند شما را به همین معنا خوش‌هیکل‌تر کند.

1. روی یک صندلی دسته‌دار بنشینید. ساعد دست‌های تان را روی دسته صندلی بگذارید. ران‌های‌تان را به هم بچسبانید و سعی کنید پاهای‌تان را حداقل 6 سانتی‌متر از سطح زمین بالاتر بیاورید. 10 ثانیه در این وضعیت بمانید و دوباره به حالت اول برگردید. شما باید این حرکت را از 5 مرتبه در روز شروع کنید و کم‌کم به 20 مرتبه در روز برسانید.

2. روی یک بالش به پشت دراز بکشید. دستان خود را در امتداد بدن‌تان قرار دهید و پاهای‌تان را به هم بچسبانید. حالا سعی کنید که بدون استفاده از دست، پاهایتان را 15 تا 20 سانتی‌متر بالا بیاورید و حداقل 5 ثانیه در این وضعیت بمانید. این حرکت هم می‌تواند از 5 مرتبه در روز شروع ‌شود و به 20 تا 25 مرتبه هم برسد.

3. وقتی پیاده‌روی می‌کنید، هنگام راه رفتن بدن خودتان را به سمت چپ و راست متمایل کنید. با این کار، هم شکم‌تان آب می‌شود و هم پهلوهای‌تان.

4. از حلقه‌های ورزشی برای کوچک شدن شکم‌تان استفاده کنید. شما می‌توانید در ابتدای کار، تنها روزی 2 دقیقه یا 50 بار حلقه بزنید و به مرور زمان حلقه زدن را تا 30 دقیقه هم ادامه دهید.

5. دراز و نشست یکی از موثرترین و ساده‌ترین ورزش‌هایی است که می‌تواند شکم را کوچک کند. پس به پشت روی زمین دراز بکشید. دست‌های‌تان را پشت گردن خود گره بزنید و هر چند بار که می‌توانید حرکت دراز و نشست را تکرار کنید و در روزهای بعد، دفعات تکرار حرکت را افزایش دهید.

6. هنگام پیاده‌روی، ضربه‌های سبک و آرامی را با انگشتان دست به شکم‌تان وارد کنید. این جوری تحرک ماهیچه‌های شکم خود را افزایش می‌دهید و باعث می‌شوید که آنها چربی بیشتری بسوزانند.

7. در طول روز شکم‌بندهای سفت و محکم را دور شکم خود ببندید.

8. همان‌طور که نشسته‌اید و مشغول کارهای روزمره‌تان (مثلا تماشای تلویزیون) هستید، با کف دست خیلی آهسته به شکم خود ضربه بزنید.

9. طناب زدن هم برای کوچک کردن شکم بسیار مفید است، به شرطی که شما حداقل روزی 50 مرتبه طناب بزنید.

10. زیاد یک جا ننشینید. نشستن طولانی‌مدت باعث چاق شدن افراد می‌شود و این چاقی‌ها هم بیشتر در ناحیه ران پا و شکم رخ می‌دهد. شاید به همین خاطر باشد که بیشتر رانندگان شکم بزرگی دارند.

11. سرپا بایستید. دو دمبل نیم تا دو کیلویی دست‌تان بگیرید و دست‌های‌تان را به حالت عمود با بدن‌تان قرار دهید. حدود 20 ثانیه در این حالت بمانید و بعد از 10 ثانیه استراحت این حرکت را دوباره انجام دهید. برای هر چه زودتر آب شدن شکم‌تان باید این حرکت را حداقل روزی 15 مرتبه انجام دهید و به مرور آن را به 30 مرتبه در روز هم برسانید.

12. به پشت دراز بکشید. یک بالش کوچک زیر پاشنه پاهای‌تان قرار دهید و دست‌های‌تان را در راستای پهلو‌های‌تان روی زمین بگذارید. دوباره دو دمبل نیم تا دو کیلویی در دست بگیرید و سپس دست‌هایتان را به صورت صاف 10 سانتی‌متر از سطح زمین بالا بیاورید. 10 ثانیه در این حالت بمانید، 5 ثانیه استراحت کنید و این حرکت را حداقل 7 بار در روز انجام دهید.

13. سرپا بایستید. دست‌های‌تان را کاملا از هم باز کنید و یک پای‌تان را از روی زمین بردارید و بدن‌تان را به سمت جلو و پای بلند شده‌تان را به سمت عقب متمایل کنید. چند ثانیه دراین وضعیت بمانید و در هر مرتبه تکرار، پای بلند شده‌تان را جابه‌جا کنید.

14. به پشت دراز بکشید. دستان خود را پشت سرتان قلاب کنید و کمی سر و شانه‌های‌تان را به سمت جلو متمایل کنید. این حرکات را در حالی انجام دهید که پاهای‌تان به صورت عمود با بدن‌تان قرار دارند.

15. به پشت دراز بکشید. زانوهای‌تان را کمی خم کنید. دست‌های‌تان را پشت گردن‌تان قلاب کنید و سر و شانه‌های‌تان را تا وسط کمر به سمت جلو متمایل کنید.

پاسخ

 

از شبهاتی که معترضان(که در واقع متعرضان)به انتخابات مطرح میکردند، 

 

این بود که چرا مقام معظم رهبری فردای انتخابات پیام دادند و به ملت و شخص  

 

رئیس جمهور تبریک گفتند؟؟؟ 

با توجه به نزدیک بودن به ایام حماسه 40 میلیونی 22 خرداد مرور۴ پیام گذشته  

 

مقام معظم رهبری که بلافاصله بعد از انتخابات ریاست جمهوری صادر شد  

 

خالی از لطف نیست.
http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=7157 

http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=171 

http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=3070 

http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=2841 

این چهار پیام مقام معظم رهبری است که دقیقا فردای انتخاباتهای 

 

 76، 80، 84 و 88 صادر شده است. 


شهری در آسمان

خرمشهر شقایقی خون رنگ است که داغ جنگ بر سینه دارد.... داغ شهادت.

ویرانه های شهر را قفسی در هم شکسته بدان که راه به آزادی پرندگان روح گشوده است تا بال در فضای شهر آسمانی خرمشهر باز کنند، زندگی زیباست، سلامت تن زیباست، اما پرنده عشق، تن را قفسی می بیند که در باغ نهاده باشند، ومگر نه آن که گردنها را باریک آفریده اند تا در مقتل کربلای عشق آسانتر بریده شوند؟ و مگر نه آنکه از پسر آدم، عهدی ازلی ستانده اند که حسین را از سر خویش بیش تر دوست داشته باشد؟ و مگر نه آن که خانه تن راه فرسودگی می پیماید تا خانه روح را آباد شود؟ و مگر این عاشق بی قرار را بر این سفینه سرگردان آسمانی ، که کره زمین باشد، برای ماندن در اصطبل خواب و خور آفریده اند؟ و مگر از درون این خاک اگر نردبانی به آسمان نباشد، جز کرم هایی فربه و تن پرور برمی آید؟ پس اگر مقصد را نه این جا، در زیر سقف های دل تنگ و در پس این پنجره های کوچک که به کوچه هایی بن بست باز می شوند نمی توان جست، بهتر آن که پرنده روح دل در قفس نبندد، پس اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر، پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند، از ویرانی لانه اش نمی هراسد. زندگی زیباست، اما از مجید خیاط زاده باز پرس که زندگی چیست.

اگر قبرستان جایی است که مردگان را در آن خاک سپرده اند، پس ما قبرستان نشینان عادات و روز مرگی ها را کی راهی به معنای زندگی هست؟ اگر مقصد پرواز است، قفس ویران بهتر، پرستویی که مقصد را در کوچ می یابد از ویرانی لانه اش نمی هراسد... سید صالح موسوی نمی توانست شهادت مجید را ببیند و ندید، خبر شهادت او را در پرشن هتل آبادان به سید صالح رساندند... اما تو می دانی که هر تعلقی، هر چند بزرگ، در برابر آن تعلق ذاتی که جان را به صاحب جان پیوند می دهد کوچک است.

پیکر مجید را برادرش رضا غسل داد که اکنون خود او نیز به قبیله کربلاییان الحاق یافته است.

اینجا زمزمی از نور پدید آمده است.... و در اطراف آن قبیله ای مسکن گزیده اند که نور می خورند و نور می آشامند، زمزم نور در عمق خویش به اقیانوسی از نور می رسد که از ازل تا ابد را فرا گرفته است و بر جزایر همیشه سبز آن جاودان حکومت دارند.

این نامها که بر زبان ما می گذرند، تنها کلماتی نگاشته بر شناسنامه هایی که بر آن مهر « باطل شد» خورده است، نیستند، ما جز با صورتی موهوم از عوالم راز آمیز مجردات سروکار نداریم و از درون همین اوهام سراب مانند نیز تلاش می کنیم تا روزنی به غیب جهان بگشاییم، و توفیق این تلاش جز اندکی بیش نیست.

پروانه های عاشق نوربال در نفس گل هایی می گشایند که بر کرانه سبز این چشمه ها رسته اند و نور در این عالم، هر چه هست، از آن نور اللانوار تابیده است که ظاهرتر و پنهان تر از او نیست، و مگر جز پروانگان که پروای سوختن ندارند، دیگران را نیز این شایستگی هست که معرفت نور را به جان بیازمایند؟ و مگر برای آنان که لذت این سوختن را چشیده اند، در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی چیزی هست؟

کتابخانه مسجد امام جعفر صادق (ع) بر تقوا اساس گرفته بود و این است زمزم نور، و اینانند قبیله نور خواران و نور آشامان، و قوام این عالم اگر هست در اینان است و اگر نه، باور کنید که خاک ساکنان خویش را به یکباره فرو می بلعید، مسجد جامع خرمشهر قلب شهر بود که می تپید و تا بود، مظهر ماندن و استقامت بود و آن گاه نیز که خرمشهر به اشغال متجاوزان درآمد و مدافعان ناگریز شدند که به آن سوی شط خرمشهر کوچ کنند، باز هم مسجد جامع مظهر همه آن آرزویی بود که جز در باز پس گیری شهر برآورده نمی شد، مسجد جامع، همه خرمشهر بود.

خرمشهر از همان آغاز خونین شهر شده بود، خرمشهر خونین شهر شده بود تا طلعت حقیقت از افق غربت و مظلومیت رزم آوران وبسیجیان غرقه در خون ظاهر شود، و مگر آن طلعت را جز از منظر این آفاق می توان نگریست؟ آنان در غربت جنگیدند وبا مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکر هاشان زیر شنی تانکهای شیطان تکه تکه شد وبه آب و باد و خاک و آتش پیوست اما.... راز خون آشکار شد، راز خون را جزء شهدا در نمی یابند. گردش خون در رگهای زندگی شیرین است. اما ریختن آن در پای محبوب شیرین تر است و نگو شیرین تر، بگو بسیاربسیار شیرین تر است. راز خون در آنجا ست که همه حیات به خون وابسته است، اگر خون یعنی همه حیات و از ترک این وابستگی دشوارتر هیچ نیست، پس بیش ترین ازآن کسی است که دست به دشوارترین عمل بزند، راز خون در آنجاست که محبوب، خود را به کسی می بخشد که این راز را دریابد، و آن کس که لذت این سوختن را چشید، در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمی یابد. آنان را که از مرگ می ترسند از کربلا می رانند، مردان مرد، جنگاوران عرصه جهادند که راه حقیقت وجود انسان را از میان هاویه آتش جسته اند. آنان ترس را مغلوب کرده اند تا فتوت وکربلاییان پای در آزمونی دشوار می گذارند.

کربلا مستقر عشاق است و شهید محمد علی جهان آرا چنین کرد تا جز شایستگان کسی در آن کربلا استقرارنیاید. شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آنجا انباشته است که ترس از مرگ جایی برای ماندن ندارد.

شایستگان جاودانانند ؛حکمرانان جزایر سرسبز اقیانوس بی انتهای نور که پرتوی از آن همه کهکشان های آسمان دوم را روشنی بخشیده است.


ای شهید، ای آنکه بر کرانه ازلی و ابدی وجود بر نشسته ای، دستی بر ار و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون کش.


نویسنده: سید مرتضی آوینی

مسجد خرمشهر

هم دوش با شعله های پنهان و پیدای آتش

می رقصد آرام ، آرام شط بر بلندای آتش

این مادیان سپید ماه است ، این گونه مبهوت

در چشم شط استاده ، غرق تماشای آتش

(مسجد) بزرگ استاده ، سر سبز و خاموش ، هر چند

ورد زبان درخت است بیت الغزلهای آتش

از بس که این کولی باد ، با دختر شعله رقصید

از شهر بر جای مانده است ، تنها رد پای آتش

شط و شب و شعله در پیش ، من می روم موج باشم

موجی عمود ایستاده ، بر سطح دریای آتش

 

 

 

محمود اکرامی

شهر خورشید

گفتند :این خاک دیگر ، سرو و صنوبر ندارد

خورشید اینجا غریب است ، اینجا دلاور ندارد

گفتند :خوبست ، خوبست در گوشه ای دفن سازیم

این آسمان را ، که بوی بال کبوتر ندارد

از سرخی شمعدانی تعریف کردند ، هر چند

دیدند این باغ عاشق از لاله بهتر ندارد

بر شانه های خیابان ، بردند یاران ما را

بردند و بردند ، انگار این کوچه آخر ندارد

یک آسمان ابر دارم در سینه ، از سوگ گلها

یک شب بیاید ببیند هر کس که باور ندارد

شهری که گویند(شهر خورشید ) باشد ، همین جاست

شهری که (یوسف) در آنجا ترس از برادر ندارد

 

محمود اکرامی

خرمشهر

آمدم ای مأمن ارواح پاک

جان بگیرم در تو ای گلگونه خاک

کوچه هایت آشنای درد بود

خانه ات جولانگه نامرد بود

سانه هایت زخمی شلاقهاست

نخلهایت ، سوگوار بس عزاست

شهر من ، ای بستر دریای خون !

در تو جاری ، معنی قرآن کنون

ای صدافتهای عریان را ، ندیم

در بسیط رویش ایمان ، مقیم

تل خاک تو ، نشان از خانه هاست

بازوانت ، زخمی بیگانه هاست

ای قساوتهای دشمن را نشان

در هجوم وحشی قابیلیان

قامت سبز تو را خون رنگ رد

چهره ات را، دست دشمن چنگ زد

ماند خالی ، از تپش گهواره ها

بی سوار و غرقه در خون باره ها

از هجوم زخم چنگیز تتار

در کبودای تن تو ، یادگار

دیده ات ، بر چهر دشمن بسته است

آه ، می دانم که شمت خسته است

خانه و کاشانه ، گر تاراج شد

شاهد معراج انسان تاخدا

عرصه پیمان انسان با خدا

خون مردانت اگر بر خاک ریخت

نور ایمان بود و از افلاک ریخت

کودکانت ، گرچه در خون خفته اند

قصه بیداری ما گفته اند

قامت ستوار تو ، باز استوار

می نماید سبز در این گیرودار

شهر من ، ای شط پر خون آمدم

هان ! مپرس این جاده را چون آمدم !

زخمها در سینه دارم ، ریش ریش

نعش یاران برده ام بر دوش خویش

دیده ام ، تن های بی سر را به خاک

سینه ها دیدم فراوان ، چاک چاک

آسمان ، در چشم یاران تنگ شد

مسجد و محراب از خون ، رنگ شد

سنگ و خاک جاده با خون شسته ایم

زیر آوار ، آشنایان جسته ایم

این همه بیداد ، آخر بگذرد

زخم تیر و تیغ و خنجر ، بگذرد

باز ، هر گلدسته ای پرچم شود

شهر من ! ای شهر پر آوای درد

ای نشان پایداری در نبرد !

زیر هر گامی شقایق کاشتیم

تا که این پرچم فرا افراشتیم

قلب تاریخ زمینی شهر من !

غرقه در خون این چنینی شهر من !

 

حسین اسرافیلی

خونین شهر

نخلهای بی حرکت ، نخلهای بی سر

بوی خاک و خون

و حصار بی حس شهر

که با صدای پا ، یا تیری می شکند

گریه کودک بی مادر

و مادر بی کودک

و چشمان مضطرب که صدای شب را در خود جای

می دهد

و تا روزی شکسته شود شب شوم

پوتین های کثیف

خاک پاک را آلوده می کند

باید که شکسته شود له شود پای دشمن ، قلب سنگ

دشمن

و اما ، می آیند از کرانه های نور

با امواجی از عشق می خوانند

آیه های سبز عشق

و اینان مقلدان کوی دل هستند

که پرده شب را پاره خواهند کرد

باز شد درهای فتح

و این بار

پا می گذارند یاران سرخ

با آیینه

با یک بغل ایثار و شهامت

و تبسم

قفل لب را باز می کند

چقدر زیباست آزادی و سرافرازی

صدایی از دریا

با خروش ، بدون تأمل

خبری بر تمامی باغ

برای تمام مردم

 شهر شهیدان ، شهر خون

ـ خرمشهر ـ آزاد شد.

 

 

سید محمد رضا - ک